2LP - black vinyl
Disc 1
1 | Hound Dog - Presley, Elvis |
2 | Rebel Rouser - Eddy, Duane |
3 | (I Don't Know Why) But I Do - Clarence 'Frogman' Henry |
4 | Walk Right In - The Roof Top Singers |
5 | Land Of 1000 Dances - Pickett, Wilson |
6 | Blowin' In The Wind - Baez, Joan |
7 | Fortunate Son - Creedence Clearwater Revival |
8 | I Can't Help Myself (Sugar Pie Honey Bunch) - Four Tops, The |
9 | Respect - Franklin, Aretha |
10 | Rainy Day Women #12 & 35 - Dylan, Bob |
11 | Sloop John B. - Beach Boys, The |
12 | California Dreamin' - Mamas & The Papas, The |
13 | For What It's Worth - Buffalo Springfield |
14 | What The World Needs Now Is Love - Deshannon, Jackie |
15 | Break On Through (To The Other Side) - Doors, The |
16 | Mrs. Robinson - Simon & Garfunkel |
17 | Volunteers - Jefferson Airplane |
Disc 2
1 | Sweet Home Alabama - Lynyrd Skynyrd |
2 | It Keeps You Runnin' - Doobie Brothers, The |
3 | I've Got To Use My Imagination - Gladys Knight & The Pips |
4 | On The Road Again - Nelson, Willie |
5 | Against The Wind - Bob Seger & The Silver Bullet Band |
6 | Forrest Gump Suite - Silvestri, Alan |
7 | Let's Get Together - Youngbloods, The |
8 | San Francisco (Be Sure To Wear Flowers In Your Hair) - Mckenzie, Scott |
9 | Turn! Turn! Turn! (To Everything There Is A Season) - Byrds, The |
10 | Aquarius / Let The Sunshine In (The Flesh Failures) - The Fifth Dimension |
11 | Everybody's Talkin' (From "Midnight Cowboy") - Nilsson, Harry |
12 | Joy To The World 7. The Supremes - Stoned Love - Three Dog Night |
13 | Raindrops Keep Falling On My Head - Thomas, B.J. |
14 | Mr. President (Have Pity On The Working Man) - Newman, Randy |
فارست گامپ (به انگلیسی: Forrest Gump) فیلم آمریکایی در ژانر کمدی-درام، به کارگردانی رابرت زمکیس محصول سال ۱۹۹۴ پارامونت پیکچرز است. فیلم برپایهٔ رمانی به همین نام که توسط وینستون گروم در سال ۱۹۸۶ نوشته شده بود ساخته شدهاست و در آن بازیگرانی چون تام هنکس، رابین رایت، گری سینایس، میکلتی ویلیامسون و سالی فیلد حضور دارند. این داستان چندین دهه از زندگی فارست گامپ (با بازی تام هنکس) را نشان میدهد، مردی کند ذهن اما مهربان از آلاباما که شاهد چندین رویداد تاریخی مشخص در ایالات متحده در سده بیستم است و ناخواسته بر آنها تأثیر میگذارد. شایان ذکر است که این فیلم تفاوتهای اساسی با رمان دارد.
فیلمبرداری اصلی در اواخر سال ۱۹۹۳، عمدتاً در جورجیا، کارولینای شمالی و کارولینای جنوبی انجام شد. از جلوههای بصری گسترده برای تلفیق هنکس در فیلمهای بایگانی شده و ساخت صحنههای دیگر استفاده شد. همچنین موسیقی متن فیلم شامل آهنگهایی است که دورههای مختلف فیلم را منعکس میکند.
فارست گامپ در تاریخ ۶ ژوئیه ۱۹۹۴ در ایالات متحده اکران شد و نظرات مطلوبی را برای کارگردانی رابرت زمکیس، بازیهای گری سینایس و تام هنکس، جلوههای بصری، موسیقی و فیلمنامه دریافت کرد. این فیلم در گیشه با موفقیت چشمگیری روبرو شد. این فیلم تبدیل به پردرآمدترین فیلم آمریکا در آن سال شد و بیش از ۶۷۷ میلیون دلار در سراسر جهان درآمد کسب کرد و این فیلم را دومین فیلم پردرآمد سال ۱۹۹۴ پس از شیر شاه کرد. موسیقی متن بیش از ۱۲ میلیون نسخه فروش کرد. همچنین فارست گامپ نامزد دریافت ۱۳ جایزهٔ اسکار شد و از این تعداد ۶ جایزه را شامل جایزه اسکار بهترین فیلم، بهترین جلوههای ویژه، بهترین کارگردانی و جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد برای تام هنکس را بدست آورد. همچنین نامزد دریافت بسیاری از جوایز دیگر از جمله گلدن گلوب، جوایز فیلم بفتا و جایزه انجمن بازیگران فیلم را دریافت کرد.
تفسیرهای مختلفی از شخصیت اصلی و نمادگرایی سیاسی فیلم انجام شدهاست. در سال ۲۰۱۱، کتابخانه کنگره، این فیلم را برای نگهداری در فهرست ملی ثبت فیلم ایالات متحده (از نظر فرهنگی، تاریخی یا زیبایی شناختی) دریافت کرد.
فارست گامپ (تام هنکس)، مرد سادهدلی است که در ایستگاه اتوبوسی منتظر نشستهاست. با آمدن خانمی، خود را معرفی میکند و داستان زندگیش را تعریف میکند. فارست کودکی با بهرهٔ هوشی پایینتر از همسالانش است و تمام دنیایش مادرش (سالی فیلد) که حوادث اطرافش را با زبانی ساده برایش توصیف میکند. او در کودکی مجبور به استفاده از اسکلت و داربست فلزی بود که به پایش بسته میشد. بچههای همسالش او را دوست نداشتند. اما یکی با او همبازی شد: جنی. طی حادثهای، آن اسکلت مزاحم فلزی در هم میشکند و توانایی فارست در دویدن پدیدار میشود. فارست که حالا بالغ شده در راگبی به افتخار میرسد. جنی جوان (رابین رایت پن) که هرگز از مهر پدر الکلیاش بهرهای نداشته، آرزو دارد خوانندهٔ کانتری شود. او دختر سر به راهی نیست و حتی در یک بار نامناسب خوانندگی میکنند. در روزهای جنگ با ویتنام، فارست به ارتش میپیوندد. هنگام خداحافظی، جنی از فارست میخواهد شجاع نباشد و هر وقت خطری بود فقط فرار کند. فارست در دورهٔ آموزشی ارتش، دوستی به نام بوبا (میکلتی ویلیامسون) پیدا میکند. او جوان سیاهپوست سادهدلی است که آرزو دارد خانوادهٔ فقیرش را با صید میگو به وضع بهتری برساند. آنها به ویتنام اعزام میشوند و تحت فرماندهی سرگرد دن تیلور (گری سینایس) قرار میگیرند. در یکی از حملات، نیروهای آمریکا بشدت بمباران میشوند. با فرمان فرماندهش، فارست شروع به دویدن میکند و ناگهان به یاد بوبا میافتد. او بازمیگردد تا بوبا را پیدا کند اما هر بار یک مجروح دیگر را مییابد و او را تا کرانهٔ رودخانه میرساند، از جمله سرگرد دن را. بالاخره بوبا را در حالیکه بشدت زخمی است مییابد. بوبا میمیرد و فارست زخمی جزئی برداشته ولی سرگرد دن هر دو پایش را از دست میدهد. دن بخاطر آنکه تا آخر عمر فلج است و با افتخار نمرده و گمان میبرد فارست نگذاشته به سرنوشتش برسد از او خشمگین است. فارست مدال افتخار میگیرد و در دوران نقاهت استعدادش در پینگپنگ شکوفا میشود. در حالیکه او به مسابقات جهانی میرود و یکی یکی پلههای افتخار را طی میکند زندگی جنی هر روز در سراشیبی است. اعتیاد و روابط ناسالم، جوانی و زندگی جنی را میرباید. فارست سرگرد دن را با خود همراه میکند تا به آرزوی بوبا جامهٔ عمل پوشاند. او اسم قایقش را جنی میگذارد و موفق میشود یکی از بینظیرترین صیدهای میگو را انجام دهد، چنانکه عکسش بر جلد مجلهها برود؛ ولی او فقط دنیای کوچک خودش را میخواهد دنیایی که تمام وسعتش آغوش مادر و داشتن جنی است. بعدها که فارست از کار صید میگو بیرون میآید و مشغول کوتاه کردن چمنهای خانه اش است، جنی را میبیند که به سمت او میآید. جنی برای مدتی با او زندگی میکند و در آخر، شبی فارست از جنی میپرسد که با او ازدواج میکند یا نه اما جنی سر باز میزند. در همان شب جنی وارد اتاق فارست شده و آنها مشغول عشق بازی میشوند. فردای ان صبح وقتی که فارست از خواب بیدار میشود جنی را نمییابد و میفهمد که جنی رفتهاست. پس از این اون بدون هیچ دلیل خاصی شروع به دویدن میکند و تا سه سال این کار را متوقف نمیکند. او که حالا بیش از پیش معروف شده به خانه خود برمیگردد… حال فارست گامپ بر روی صندلی در انتظار اتوبوس است و به خانمی که کنارش نشسته و شنونده داستان او است میگوید که نامه ای از طرف جنی دریافت کرده که از او میخواهد به ملاقات او برود. خانم به او میگوید که بدون اتوبوس هم میتوان به محلی که میخواهد برسد پس بدین ترتیب فارست شروع به دویدن به سوی خانه جنی میکند. وقتی که به خانه جنی رسید، پسر جنی از مدرسه بازمیگردد. در اینجا جنی به فارست میگوید که او بچه فارست است و از او درخواست ازدواج میکند و به فارست میگوید که مریض است. پس از ازدواج آنها زندگی خوبی را با هم میگذارنند، اما پس از مدتی جنی در روز دوشنبه از بیماری خود میمیرد. فارست بر سر قبر او با او درد و دل میکند. و در آخر فارست در همان محلی که خود سوار بر اتوبوس مدرسه اش شد، پسرش را سوار بر اتوبوس میکند.
دیدگاه خود را بنویسید